خیزید که لیلةالــــرغائب آمد
آمــــــــرزش بندگان تائب آمد
ای کاش ندا دهد منادی فردا
ای منتظران امام غـــــائب آمد
سلام بر عشقِ آسمانی من
سلام بر مولای مهربان من مهدی
می دانم شب های ماه رجب درهای آسمان باز است و خداوند "عشق" را به اهل زمین ارزانی می کند اما دلم برای عاشقانه ترین شبش پر میزند، برای شبی رویایی لبریز از آرزوهای اهل زمین
نامش را لیلة الرغائب گذاشتند، شبِ آرزوها
فقط نمی دانم، آرزوهایش "زمینی است یا آسمانی" اما من به نام مبارک تو، تمام آرزوهای زمینی ام را آسمانی می کنم
با اجازه مولاجان، دلم می خواهد کمی برایت از آرزوهایم بنویسم
سالها پیش ساکنِ زمین که شدم، آن هم در زمانِ غیبتت، تو را که نمی شناختم، دنیا را برگزیدم و آرزوهای دنیایی را
دلم میخواست، تمام خواسته های دنیایی ام برآورده شود و من خوشبخت ترین انسان زمینی باشم
که در آرامش زندگی کنم، در رفاه دنیایی تا غم و غصه ای به سراغم نیاید
دنیا شده بود کعبه ی آمال و آرزوهایم و تمام غم و غصه ی من هم رسیدن به کاخِ آرزوها
غافل از اینکه این کاخِ رنگین هزار چهره، به هزار رنگ، در آمده تا مرا از تو دور کند
غافل بودم آقا، که ابتدا به سراغ آرزوهای زمینی ام رفتم و وقتی به مقصد نرسیدم، مسیر رفته را برگشتم و به دنبال تو
به دنبال تو آمدم در همان دنیایی که آرزوهایم را با هزار امید به دروازه ی مجازش بسته بودم که به هر کدام که می رسیدم یا پوچ بود یا رنگِ تظاهر داشت یا بیراهه بود
دنیا مرا فریب داد، یا نه، اشتباه از خودم بود که دقت نکردم تا تو را در همان دنیا، حاضر ببینم که تو مسیرِ روشنِ آسمانی و تمامِ آرزوهایِ زمینیِ من از دستان مبارکِ توست که به اجابت می رسند در هستی
کاش می توانستم به گذشته برگردم، چشمان دلم را باز کنم و ابتدا از تو شروع کنم، و برای اولین آرزو، تو را آرزو کنم
عشق تو را، حضور تو را، درک مقام تو را، درک حضور تو را و در انتها ........... ظهور تو را
کاش می توانستم برگردم و از ابتدایِ مسیر به تو فکر کنم، که تو و رسیدنم به تو، بزرگترین آرزویم باشد در تمامِ هستی
میدانی مولاجان، غریب ماندی، تمام این روزها و شب های دنیا را که من به دنبال آرزوهای زمینی ام رفتم و تا برگردم و به تو برسم، دیدم هزار سال گذشت و من دیر رسیدم، و غایب شده بودی ...!
کاش از ابتدای حضورم در دنیا تو را برای رسیدن انتخاب می کردم که شایسته تر از تو نبوده در آفرینش برای مقصد
از تو شروع می کردم، در عشقِ آسمانی تو غرق می شدم، و از درک حضورت به خدا می رسیدم و مقصدم می شد انتهای آسمان
اما از روزی که از انتهایِ آرزوهایِ دنیایی ام برگشتم، به نام مبارکت دوباره قدم در مسیر آرزوها گذاشتم، تو شدی امامِ مهربانِ من، چرا که به فرموده ی مولایم علی، به راه های آسمان آشناتری و مرا به اوجِ آرزوهایم می رسانی
آرزویم را برایت بگویم مولاجان، آمینش با تو و اجابت ش با خدایِ تو
آرزوی من، درکِ حضورِ مهدی، عشقِ خالصانه به مهدی و رسیدن به ظهورِ مهدی، همین مرا بس است برای لیلة الرغائبم
راستی مولای من، انسان های زمینی، در تمام سال یک شب دارند برای آرزو کردن که برآورده شود اما من، به نام مبارکت "شهری از آرزوها" دارم، من نامِ دنیای بعدِ ظهورت را "شهر آرزوها" گذاشتم تا دلم کمتر بهانه ی دنیا را بگیرد، به دلم گفته ام در شهر آرزوهای مولای من مهدی، تمام آرزوها مستجاب است به برکت ظهورش
ظهورت را می خواهم مولاجان، ظهورت را
خدایا تو را شکر میکنم، به خاطر اجابتِ آرزوهایم، که مرا به مولایم رساندی تا آرزوهایم به نام مبارکش به عرشِ خداوندی برسد و مُهر استجابت بخورد
خدایا تو را شکر می کنم، بخاطر بزرگترین آرزویی که مرا به آن رساندی، به عشقِ پاکِ امامم، مولایم، عشقم، صاحب الزمانم در این زمانه
خدایا تو را شکر میکنم که تمام آرزوهای زمینی را از من گرفتی و یادم دادی آسمانی آرزو کنم
خدایا تو را شکر می کنم، بخاطر حضور گرم مولایم در هستی، بخاطر عشق آسمانی اش
خدایا، لطفی کن، آرزوهای اهل زمین را به مقصدِ آسمان، به مولایم مهدی برسان، بیراهه های زمینی را به نام مولایم مهدی، به شاهراهِ ولایت مولایم برسان تا اهل زمین لذت ببرند از بودن در محضرِ جانشینت در خلقت
هزاران هزار آرزوی زمینی، فدای یک آرزویت مولای من
برگرفته از وبلاگ شمیم ظهور
برچسبها:
دستگرد قداده عطر دل آرای خدا